ماه محرم

 

ماه محرمرا به تمام همشهریان تسلیت می گویم و یامیکنم ازاستاد محمد جعفر گله دار زاده 

شدبی پسر ام البنین    خونین جگرام البنین

 

لنگه کفش معروف

جرج بوش در آخرين مأموريت منطقه ای خود در حالی عراق و افغانستان را ترک گفت كه بدون دستيابي به هرگونه پيروزي شفافي، با یک جنبش کفش روبرو شده است.

براي مشاهدهفيلم اينجا را کليک کنيد.

آیا زمان خدافظی از لپ تاب ها هم می رسد؟؟؟؟



Ladies and gentlemen... congratulations!
You've just looked into the future... yep that's right!

You've just seen something that will replace your PC in the near future.

Here is how it works:





In the revolution of miniature computers, scientists have made great developments with bluetooth technology.. .
ادامه نوشته

اميد کردستاني، نايب‌رئيس ارشد بخش فروش و عملکرد جهاني در شرکت اينترنتي گوگل است.


در حالي که ياهو ايران را از ليست کشورهاي موجود در اين سايت حذف کرده است اما گوگل به لطف مدير ايراني خود همچنان زبان فارسي را به رسميت مي شناسد.

          

اميد کردستاني در تهران به دنيا آمده و در سن چهارده سالگي، پس از مرگ پدرش به کاليفرنيا رفته‌است.

وي مدرک کارشناسي مهندسي برق خود را از دانشگاه ايالتي سن‌خوزه گرفته‌است. وي همچنين در سال 1991 مدرک کارشناسي‌ارشد خود را در رشته «مديريت بازرگاني» (MBA) از دانشگاه استنفورد گرفت.

وي از هر دو طرف مادري و پدري اصليت تهراني دارد و همچنين متولد و بزرگ شده تهران است و زبان مادري فارسي دارد.

او داراي سابقه‌اي بيش از 12 سال در زمينه فناوري سطح بالا در شرکت‌هاي پيشروي اينترنتي مانند نت‌اسکيپ است. او همچنين نائب‌رئيس بخش توسعه، کسب و کار و فروش در اين شرکت بود و توانست بازده مالي وب‌گاه نت‌اسکيپ را در عرض 18 ماه از 88 ميليون دلار در سال به بيش از 200ميليون دلار در سال برساند.

او کارش را در نت‌اسکيپ در بخش فروش اُاي‌ام (OEM) آغاز کرد و در طي دوره چهار ساله که در آن شرکت حضور داشت مسئوليت برقراري ارتباطات تجاري با شرکت‌هايي چون اي‌بِي، سيتي‌بانک، آمريکن‌آن‌لاين، آمازون، تراولاسيتي، اينتل و اکسايت را برعهده داشت.

کردستاني پيش از آغاز کار در نت‌اسکيپ در بخش‌هايي چون بازاريابي، مديريت محصول و توسعه،کسب و کار در شرکت‌هايي چون 3DO، Go و هيولت-پکارد فعاليت مي‌کرده‌است.

کردستاني در 8 مي 2006 در مجله تايم به عنوان يکي از صد نفري که دنيا را شکل داده‌اند نام گرفته‌است .

وي هم اکنون يکي از بزرگترين مديران ارشد شرکت گوگل است.

مطالب جالبی در باره زندگی این ایرانی موفق

ادامه نوشته

زیارت کربلا2

السلام عليک يا اباعبدالله الحسين

        

برای مشاهده از مرورگر اکسپلورر (Internet Explorer) استفاده کنید .

بدون شرح اما خواندنی

  اینم از تاثیرات غرب زدگی در جامعه ما! (عکس)

 

Tinypic
اینم هم یکی از تاثیرات غرب زدگی در جامعه که به این صورت خودش رو نشون داده! 
برای دریافت تصویر بزرگتر روش کلیک کنید
 

گرانترین قهوه از مدفوع حیوانی بنام لاوک تهیه میشود

 

آیا تا بحال به این فکر کردید که گرانترین قهوه دنیا چگونه تهیه میشود؟! گرانترین قهوه دنیا در اندونزی که Kopi luwak نام دارد از مدفوع حیوانی بنام luwak تهیه میشود.

luwak که از دانه های قهوه تغذیه میکند، فقط از پوست دانه های آن تغذیه میکند و هسته قهوه از بدن او دفع میشود که روستائیان آنها را جمع میکنند و هر کیلو مدفوع را به 850 دلار میفروشند.

 
Image

از این قهوه "مرغوب" فقط سالانه 250 کیلو تهیه میشود و به قیمت بسیار گزافی فروخته میشود! بهتر است این را هم بدانید که پروفسوری در کانادا بر روی این قهوه تحقیقاتی به عمل آورده است و مدعیست که نه تنها این نوع قهوه باکتری بیشتری از دیگر قهوه ها ندارد بلکه کمتر هم دارد و هیچ گونه بیماری یی با نوشیدن این نوع قهوه انسان را تهدید نمیکند.

برای تهیه قهوه Kopi luwak آنها را شسته و سپس در گرمایی برابر 250 درجه سانیتگراد آنها را سرخ میکنند! کسانی که این قهوه را نوشیدن آن را بسیار نوشیدنی معرفی میکنند. دانشمندان علت مزه خاص این نوع قهوه را دلیل بر این میدانند که دانه های این قهوه از روده luwak رّد میشوند و اسیدها و آنزیمهایی که با آنها قاطی میشوند باعث میشوند که پروئتین زیادی از آنها جدا شوند که همین امر باعث خاص بودن این نوع قهوه میباشد.

بدون شرح

 

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com           بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com   بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com

 

                                            بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com

هواشناسی

با عرض سلام ودرود

از این به بعد می توانید که خودتان وضعیت هوا را در هر کجای ایران که هستید مشا هده کنید.

هوای امروز

                                         

روز دانشجو

روز دانشجو را به تمامی هموطنان تبریک می گویم.

و مطلبی وختصر در این باره دارم که د رزیر می آورم.

روز دانشجو

دست دعا کننده

                                            

 

دستان دعا كننده:
اين داستان واقعي است و به اواخر قرن 15 بر مي گردد.
در يك دهكده كوچك نزديك نورنبرگ خانواده اي با 18 فرزند زندگي مي كردند. براي امرار معاش اين خانواده بزرگ، پدر مي بايستي 18 ساعت در روز به هر كار سختي كه در آن حوالي پيدا مي شد تن مي داد. در همان وضعيت اسفباك آلبرشت دورر و برادرش آلبرت (دو تا از 18 فرزند) رويايي را در سر مي پروراندند. هر دوشان آرزو مي كردند نقاش چيره دستي شوند، اما خيلي خوب مي دانستند كه پدرشان هرگز نمي تواند آن ها را براي ادامه تحصيل به نورنبرگ بفرستد.
يك شب پس از مدت زمان درازي بحث در رختخواب، دو برادر تصميمي گرفتند. با سكه قرعه انداختند و بازنده مي بايست براي كار در معدن به جنوب مي رفت و برادر ديگرش را حمايت مالي مي كرد تا در آكادمي به فراگيري هنر بپردازد، و پس از آن برادري كه تحصيلش تمام شد بايد در چهار سال بعد برادرش را از طريق فروختن نقاشي هايش حمايت مالي مي كرد تا او هم به تحصيل در دانشگاه ادامه دهد.
آن ها در صبح روز يك شنبه در يك كليسا سكه انداختند. آلبرشت دورر برنده شد و به نورنبرگ رفت و آلبرت به معدن هاي خطرناك جنوب رفت و براي 4 سال به طور شبانه روزي كار كرد تا برادرش را كه در آكادمي تحصيل مي كرد و جزء بهترين هنرجويان بود حمايت كند. نقاشي هاي آلبرشت حتي بهتر از اكثر استادانش بود. در زمان فارغ التحصيلي او درآمد زيادي از نقاشي هاي حرفه اي خودش به دست آورده بود.
وقتي هنرمند جوان به دهكده اش برگشت، خانواده دورر براي موفقيت هاي آلبرشت و برگشت او به كانون خانواده پس از 4 سال يك ضيافت شام برپا كردند. بعد از صرف شام آلبرشت ايستاد و يك نوشيدني به برادر دوست داشتني اش براي قدرداني از سال هايي كه او را حمايت مالي كرده بود تا آرزويش برآورده شود، تعارف كرد و چنين گفت: آلبرت، برادر بزرگوارم حالا نوبت توست، تو حالا مي تواني به نورنبرگ بروي و آرزويت را تحقق بخشي و من از تو حمايت ميكنم.
تمام سرها به انتهاي ميز كه آلبرت نشسته بود برگشت. اشك از چشمان او سرازير شد. سرش را پايين انداخت و به آرامي گفت: نه! از جا برخاست و در حالي كه اشك هايش را پاك مي كرد به انتهاي ميز و به چهره هايي كه دوستشان داشت، خيره شد و به آرامي گفت: نه برادر، من نمي توانم به نورنبرگ بروم، ديگر خيلي دير شده، ‌ببين چهار سال كار در معدن چه بر سر دستانم آورده، استخوان انگشتانم چندين بار شكسته و در دست راستم درد شديدي را حس مي كنم، به طوري كه حتي نمي توانم يك ليوان را در دستم نگه دارم. من نمي توانم با مداد يا قلم مو كار كنم، نه برادر، براي من ديگر خيلي دير شده...

بيش از 450 سال از آن قضيه مي گذرد. هم اكنون صدها نقاشي ماهرانه آلبرشت دورر قلمكاري ها و آبرنگ ها و كنده كاري هاي چوبي او در هر موزه بزرگي در سراسر جهان نگهداري ميشود.
يك روز آلبرشت دورر براي قدرداني از همه سختي هايي كه برادرش به خاطر او متحمل شده بود، دستان پينه بسته برادرش را كه به هم چسبيده و انگشتان لاغرش به سمت آسمان بود، به تصوير كشيد. او نقاشي استادانه اش را صرفاً دست ها نام گذاري كرد اما جهانيان احساساتش را متوجه اين شاهكار كردند و كار بزرگ هنرمندانه او را "دستان دعا كننده" ناميدند.