پسربه دخترگفت:دوستم داري؟!اشک ازچشماي دخترجاري شد،مي خواست
بره که پسردستشو گرفت واشکاشوپاک کردوگفت:اگه دوستم نداري اشکال نداره مهم اينه که من دوستت دارم وطاقت ديدن اشکاتوندارم.....
دخترسرشوپايين انداخت وگفت ميدوني چیه؟من دوستت ندارم
من..من بدجوري عاشقت شدم
پسردستاي دخترورها کردوباقيافه اي غمگين ازدخترجداشد.دخترفريادزد
مگه دوستم نداری؟؟
دخترگفت:چراداري ميري؟پسرجواب داد:چون دوستت دارم ميخوام تنهات بذارم فکر کنم شنيده باشي که ميگن عاشقي که تنهاباشه توي دنيا نميمونه!!!!!!
تو که دوست نداري من بميرم هان ؟؟؟؟! پسرگفت : انقدردوستت دارم که
نمي خوام به خاطرمن مرتکب گناه بشي!چون ميگن عشق يه جورگناهه
دختر: اماعشقم پاکه!! پسرفريادزد : عشق پاک ديگه هيچ جاي
دنياپيدانميشه............ودختروبراي هميشه تنهاگذاشت
عشق پاک ديگه حتي توقصه هام معني نداره....
ديوانه ات گشتم تو عاشق نبودي خيلي دير فهميده بودم چشم هايت پي ديگري بود ومن اين را
نفهمیده بودم. درتمام لحظه هايم هيچ کس تنهائيم را حس نکرد آسمان غم گرفت هيچ کس برکه طوفانيم را حس نکرد. آنکه سامان غزلهايم از اوست بي سرو سامانيم را حس نکرد